۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

مادر

رازدار هزاران سکوتم

گوش خستگی ناپذیر تمام زمزمه هایم

همدم شب های نا آرامم

تنها آشیانه غروب زمستانهایم

غمگسار مهربانم

مادرم....

چون پروانه ایی در آستانه شکوه روشنایی ات می افتم و جان تاریکم را با شعله عشقت بر می افروزم

دیگر فروغ نگاهت را به امید درخشش روشن ترین ستاره ها رها نخواهم کرد

در پیشگاهت به نیایش می ایستم

که بهار را دوباره تو به من هدیه دادی

من همان گل آفتابگردان تو

لبخند تو برآمدن آفتاب من