۱۳۸۷ آذر ۱۶, شنبه

خدایا یه تو توکل می کنم...


چه بسیار با دیدن تلا لوی از نور، دلم روشن شد
خدایا سوگند خوردم در بیراهه قدم نگذارم و خطایی مرتکب نشوم
پروردگارا عهد کردم بنده ای را نیازارم و دلی را نشکنم
.
.
.
چه بسیار توبه کردم و عهد شکستم
خدایا گناهانم را ببخش و سعادت رضایت و خشنودی ات را نصیبم کن
خداوندا اگر تمام کشتی هایم غرق شوند و امیدهایم نا امید، باز به تو اعتماد دارم
پروردگارا دریا بیکران است و زورق من کوچک، به تو توکل می کنم که همه کس را حمایت می کنی

۱۳۸۷ آذر ۱۰, یکشنبه

خدایا ...

پروردگارم می خواهم انسانی بزرگ باشم، می خواهم انسانی موفق باشم، می خواهم انسانی گره گشا باشم، می خواهم انسان باشم ، خدایا بازهم صدایت می کنم و می دانم که می شنوی...
خدایا این روزها حال و هوای عجیبی دارم ، خدایا می دانم که صدایم را می شنوی، می دانم که همواره در کنار من هستی، می دانم که دوستم داری، می دانم که بنده عجول و کم صبر توام اما بهترین پاداش ها را بمن داده ای، خالق مهربانم همواره سپاس گذار تو هستم، هر چه طلب کردم اجابت فرمودی.
امشب چقدر دلم می خواست کعبه بودم، تا به حال اینقدر آرزوی خانه خدا را نکرده بودم ، اینبار کعبه را آرزو می کنم فقط به خاطر رسیدن به تو نه هیچ بنده ای و نه هیچ چیز دیگر، اینبار دلتنگ تو ام نه هیچ کس دیگر، خدای بزرگم اینبار فقط تو را آرزو می کنم...