۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

عهد با خدا


بالاخره امشب، از بهترین شب های خدا، شب قدر، عهد کردم
هم با خودم، هم با خدا عهد بستم
بالاخره بعد از ربع قرن زندگی به این شجاعت رسیدم که عهد ببندم
عهدی که سرنوشت و مسیر زندگی ام را می دانم که تغییر می دهد
می نویسم که همیشه یادم بماند شبی را که زندگی ام متحول شد
خدایا کمکم کن حتی برای یک لحظه تو را فراموش نکنم
خدای مهربانم کمکم کن بنده عهد شکنی نباشم
خدایا اگر بد بودم ببخش، اگر گناه کردم عفو کن، کمکم کن بنده پاک و صالحی باشم
پروردگارم دستم را بگیر و یاریم کن آن باشم که تو می خواهی...

19/6/1388