۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

امتحان دارم

... امتحان دارم ولی نمی تونم درس بخونم،
شاید چون دیگه اینجا رو دوست ندارم
شاید چون دلم واسه خونه تنگ شده
شاید چون مرخصی وقتم رو تنگ تر می کنه
شاید چون از پنجره می تونم کل شهر از این بالا ساعت ها نگاه کنم
شاید چون چیز زیادی ندارم بهش فکر کنم
شاید چون دلم گرفته
شایدم...
دلم واسه خونمون خیلی تنگ شده

دوستت دارم

خدایا دوستت دارم به اندازه همه بزرگی ات...

۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

بی تابی...

...همه چیز خوب، خوب خوب
ولی یه چیزی نیست یعنی یه چیزی این وسط کمه
مشکل اینجاس که نمیدونم چی؟
فقط میدونم وسط این همه خوبی من خوب نیستم،
اطرافیان میگن ناشکری، یه عده میگن عجولی، یه سری میگن دنبال بهونه ایی...
ولی من فقط بی تابم، مشکل اینجاس که نمیدونم بی تاب چی یا کی ام؟!
خدایا تو فانوس راه من باش
خدایا تو بهم بگو کدوم راه، راه منه
...