۱۳۸۷ خرداد ۲۲, چهارشنبه

واحه ای در لحظه

به سراغ من اگر می آیید
پشت هیچستانم، پشت هیچستان جایی است
پشت هیچستان رگهای هوا، پر قاصد هایی است
که خبر می آرند از گل واشده ی دورترین بوته خاک
روی شن ها هم، نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح،
به سر تپه معراج شقایق رفتند
پشت هیچستان چتر شقایق باز است
تا نسیم عطش در بن برگی بدود
زنگ باران به صدا می آید
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است.
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من.

“سهراب سپهری”

۱۳۸۷ خرداد ۲۰, دوشنبه


خدا مونس جان من است، همان گونه که من به او توکل کامل دارم، او نیز به من اعتماد کامل دارد. وعده های پروردگارم بر صخره ایاستوار بنا شده است، چون طلبیده ام باید بستانم. خدا پیشاپیش من گام بر می دارد و پیکارم را به پیروزی می رساند و من به نام او توفیق مییابم.


"فلورانس اسکاول شین"