۱۳۸۸ خرداد ۹, شنبه

نیاز


دوست دارم دور از غوغای ملال آور و دروغ آمیز زندگی، از این سر در لاجوردی این معبد به درون پناه برم. از سایه روشنهای خیال رنگ و خاموشی که بر کف معبد افتاده بگذرم، به کنار آن چشمه رسم. دست و رویم را با آن آب شستشو دهم، چنانکه هیچ غباری بر چهره ام نماند و رنگهایم همه پاک گردد و "من" هایم همه رنگ بازد و همه خویش گردم، یا همه زدوده از خویش.
هر چه دارم ، هر چه هستم بشویم ، هیچ نباشم ،تنها و تنها یک "نیاز" گردم، شسته از غرور، پاک گشته از عوام و زدوده از هر چه طبیعت و وراثت، تاریخ ،محیط، عقل مصلحت باز و اندیشه های رنگارنگ و مغرض و بیگانه که مرا آلوده اند، وضو سازم ،غرقه در اخلاص و گداخته در شوق و محو شده در نیاز و بگذرم و به غرفه ای پناه برم،گوشه ای تنها بنشینم و با نگاههای خویش بر در و دیوار معبد دست کشم،
مسح کنم،
بنوشم ،
پر شوم،
سیر شوم،
سیرآب شوم،
راضی شوم،
آرام گیرم...
"دکتر علی شریعتی"

هیچ نظری موجود نیست: